ضرب المثل کنایه ای |
برگردان فارسی |
مفهوم کنایه ای |
عاروس رقص بلد نیه گِنِه بِنِه تپه چاله دارنِه |
عروس رقص بلد نیست می گوید زمین تپه چاله دارد |
بهانه گیری بی هوده |
اسب هدائه خر بئیته ازخشالی
پر بئیته |
اسب خود را داد و به جایش خری گرفت و از خوشحالی هم به هوا می پرد! |
کسی زیانش را سود حساب کند و خوشحال هم باشد! |
آرد همه جا یکیه بپتنش فرق دارنه |
آرد همه جا یکی است پختنش فرق دارد |
مهارت داشتن در کار |
شاه اسب، پیغوم پشتی جو نه خارنه |
اسب شاه هم با پیغام جو نمی خورد |
با پیغام کاری درست نمی شود |
انّده مر بخرده تا افی بیّه |
آن قدر مار خورد تا افعی شد |
مهارت یافتن در کار های خلاف |
اتّا شفته اتّا محلّ وَسّه |
یک دیوانه برای یک محل کافی است |
یک دیوانه برای یک روستا زیاد است |
در ره زَِِنی ، دیوار گوش هاکنه |
به در می گوبد تا دیوار بشوند |
غیر مستقیم حرف زدن |
شو سیو، گو سیو |
شب سیاه و گاو سیاه |
کسی متوجه نمی شود |
گوسبن هرچی لاغر بوه، شه می سر خسنه |
گوسفند هر چه لاغر باشد روی مو خودش می خوابه |
استغنا و بی نیازی از غیر |
خدا به خر شاخ نداهه |
خدا به خر شاخ نداد |
بی ظرفیتی |
وِشنا خورِش نخوانه خوره بالش نخوانه |
آدم گرسنه خورشت نمی خواهد ادم خواب الود بالشت نمی خواهد |
بهانه گیری کار ادم های بی کار و سیر است |