روستای ارا

مطالبی در باره ی ارا

روستای ارا

مطالبی در باره ی ارا

روستای ارا
درباره : تک نگاری ایالت فلورین! موقعیت: روستای ارا یکی از روستاهای کوهستانی وخوش آب وهوای بخش چهار دانگه ی ساری است. این روستا در 105 کیلومتری شهرستان ساری ودر35کیلومتری کیاسر (مرکز بخش چهار دانگه) و81کیلو متری دامغان و95کیلومتری سمنان واقع شده است آب وهوای آن در زمستان سرد ودر تابستان معتدل است این روستا به دو بـخش (جنگلی،کوهستانی) تقـسیم می شود.نام این روستا در اغلب نقشه های جغرافیایی نـیامده است؟! اکثر راه های متصل به این روستا ( چه از ساری ، چه از دامغان وچه از سمنان)جز چند کیلومترآسفالت است جمعیت ،زبان وشغل: این روستابیش از200خانوار جـمعّیت دارد که حدود 100 خانوار در روسـتای اراء ساکن هستند وبقیه در شهر های سمنان،ساری،دامغان،قم و تهران وشهرهای دیگر زنـدگی می کنند،مـردم این روسـتا دارای مذهب شـیعه هستند،زبان مردم این روستا محلی مازندرانی(طبری)است .کار اصلی مردم این روستا کشاورزی و دامپروری است معادن :در این روستا معادن مختلفی وجود دارد که از قدیم الایام از آن بهره برداری می شد مثل ،زغال سنگ و فلورین،. . . که بعضی ها به شوخی و به خاطر نیامدن نام این روستا در نقشه های جغرافیا وبه خاطر معدن فلـورین،به این روسـتا ایالت فلورین می گویند!. استفاده از محتوای این وبلاک با ذکر منبع بلامانع است.
پیام های کوتاه
  • ۵ بهمن ۹۱ , ۱۷:۰۰
    کو؟
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

چقدر  وقتی تلگرام در آمده بود،یکی از دوستان  بهش فحش داده بود و هنوز هم می دهد، خوب بدهد، شبکه اجتماعی هر چه بد باشد؛ می شود از آن خوب هم استفاده کرد، یکی از فایده های  شبکه اجتماعی، همین جمع شدن و تبادل فکر و نظر است.به منظور رفع مشکلات ؛ این کم نیست!

نشانی هم اندیشی مردم چهار دانگه

برای  جلوگیری از ورود زباله شهرستان ساری به بخش چهاردانگه با تصمیمات قانونی


لینک گروه :

https://telegram.me/joinchat/Ccw9VUF0JPol7Ime1RWRAQ





۰ نظر ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۲۹

و اما زباله

در قدیم می گفتند: که هر که از پل بگذرد خندان بود، "پل" نبود ، "پول "بود ...  چون از پول می گذشتند و آن را در اختیار  محتاجان قرار می دادند  وسعت روح می یافتند و مسرور می شدند

  اما ظاهرا در روزگار ما هر که از" پول" بگذرد گریان بود...

این داستان حمل زباله به طول 120 کیلومتر از ساری تا چهاردانگه و پشت کوه.... خلاصه اش همین است.....از پول نمی گذرند تا خوشحال باشند...


(رئیس شورای شهر ساری گفته) ما نیز تمایلی به هزینه ۱۲ میلیاردی بابت حمل و نقل سالانه‌ی زباله نداریم و این مبلغ برای ما بسیار زیان آور است.http://www.4dangehnews.ir

 گرفتتید 12/000/000/000 تومان  صرف حمل زباله  به چهار دانگه می شود

من تا الان که بیش از 50 سال از عمرم  گذشته ، تمام وابستگان و هم محلی هایمان این قدر پول را یک جا ندیدیم.... اصلا چنین پولی را در یک سال هم ندیدم، در 50 سال هم ندیدیم....خیلی از شما ها هم ندیدید...دیدید؟!

نتیجه: آن هایی هم که زباله را انتقال  می دهند هم ندیدند.....!! پس خیلی پول گنده ای است، به این آسانی ازش نمی گذرند...


پی نوشت: روز پنج شنبه هفته قبل در مسیرم به شهر یکی از چوپان هایی را که آغلش  در نردیکی دفن زباله است، سوار کردم، می گفت : ، زباله ها اذیتمان می کند،چاره ای نداریم.... چیز های مختلفی گفت اما یک مطلبش خیلی درد آور بو د که وقتی اولین بار زباله را آوردند  و ما اعتراض کردیم ... کی و کی محلمان گفتند شما که سالی یک بزغاله به ما نمی دهید .... بگذارید زباله بیاورند تا ما  یک پولی  بگیریم برای خودمان و روستا ....

و گرفتند..........!!!

......

۰ نظر ۰۶ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۲



۰ نظر ۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۱:۴۲

ملا نصرالدین خدا بیامرز،  یک شعری در مدح  حاکمی سرود و برد در پیش حاکم،  تاثیر گذار خواند، حاکم خیلی خوش آمد. 

  گفت :فورا به ملا 50 سکه  طلا ناب  بدهید،!  ملا خیلی خوشحال شد، اما  به او ندادند 

با خودش گفت: :لابد بعد از مجلس می دهند! ، ندادند!  یک هفته دیگر می دهند! نداند‌! یک ماه دیگر ندادند! یک سال  دیگر؛ ندادند!

حوصله اش سر رفت، و رفت پیش حاکم شکایت که مرد حساب،  سکه ها چی شد‌‌‌؛؟!

 حاکم با لبخند ملیح پاسخ داد:کدام سکه؟! 

ملا گفت:شعر خواندم ‌‌‌خوششت آمده بود،گفتی 50سکه بدهند. 

حاکم یادش رفته بود؛ یادش آمد؛ اما هر چه فکر کرد؛  دید 50 سکه زیاده، اصلا چرا سکه بدهد؟!  برگشت و گفت:آهان! تو شعر خواندی و من خوشم آمد؛ من هم یک چیزی گفتم تورا خوش آید؟! 

خب ا حالا این تیتر  خبری سایت جهار دانگه نیوز را ببینید

بنده هم از منتقدین انتقال زباله به چهاردانگه هستم!

این  حرف  رییس شورای شهر ساری آقای شمشیر بند است است  اتفاقا او از مردمان پشت کوه است  و شرعا و قانونا بیشترین مسئولیت  این قضیه حمل زباله با اوست که ریاست شورا را دارد  به صد تا دلیل  که اندکی از آن را می گویم

1-سالانه بیش 12 میلیارد تومان  به گفته خود او فقط بابت  حمل زباله  به شهر وندان ساری زیان وارد می شودکه با این پول که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از مردم ساری اخذ می شود که باید جهت توسعه امکانات و زیر ساخت های ساری خرج شود دارد درراه حمل زباله به 120 کیلومتر آن طرف هدر می رود

2-سالانه  ده ها نفر بابت ریزش  شیرابه های زباله حمل شده توسط کامیون ها به طور غیر عمدی در مسیر جاده می ریزد ؛ چون با اندک بارندگی حاده لیز می شود و ده ها نفر در این مسیر دچار مصدومیت شده اند و خسارت دیدند و می بیند...

3-برخی افراد در روستای رییس شورای شهر ساری " ولوله" بیش ترین نقش را در ایجاد این  فاجعه  بهداشتی خسارت بار داشته اند؛ آنان  دلیل واگذاری زمین گوی چاله  برای دپوی زباله ساری و هم بیش ترین خسارت را دیده اند یعنی از هم روستایی  او  مرحوم غضنفر شمشیربند در شیرابه غرق شد و به رحمت خدا رفت  که هیچ کس نمی تواند تصور غرق شدن چوپان زحمت کشی در زباله و نابود شدنش را تصور کند، خدایش بیامرزد.

  حالا لطف کرده آمده و گفته:من منتقدم.....!!! 


برادر، تو منتقد نیستی تو مسئولی،مسئول!  گفتن این که" "آنچه که نبود گوش شنوا بود..." "نگران معضل زباله و عواقب زیست‌محیطی" هستم  چه قایده ای دارد؟  .....مسئول همانند پزشک است، وظیفه اش این نیست که  چیزی بگوید  که کسی  را خوش آید، یا با بقیه افراد هم نوایی کند... وظیفه اش درمان است... .  واگر درمان نکند باید در نزد خدا پاسخ گو باشد! به قول سعدی علیه الرحمه

ای که دستت می‌رسد کاری بکن.

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

http://era111.blog.ir




منhttp://www.4dangehnews.ir/1395/09/17/بنده-هم-از-منتقدین-انتقال-زباله-به-چهار/


۰ نظر ۱۹ آذر ۹۵ ، ۰۳:۱۵


 تسلیم حق👌

شیخ مفید سخن معروفی را در ارشاد از ‏علی اکبر(ع) نقل می‌کند که ایشان می‌گوید: در راه می‌رفتیم، پدرم را روی اسب چُرتی گرفت، ناگهان دیدم ایشان از ‏خواب پرید و فرمود: (إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)‏ ‏ ، حدس زدم که باید در خواب چیزی دیده باشد. پرسیدم: پدر ‏جان چه شده است؟ فرمود: دیدم کسی می‌گوید: این گروه حرکت می‌کند و مرگ به استقبال‌شان می‌آید. انعکاس این ‏سخن در این جوان چیست؟

 می‌گوید به پدرم گفتم: ای پدر «السنا إلی الحق؟»؛ (مگر ما بر حق نیستیم؟) فرمود: ‏چرا، گفتم خوب پس وقتی بر حقّ و در مسیر حقّ هستیم، دیگر جای هیچ‌گونه نگرانی نیست. «اذا لا یبالک ‏الموت»؛ (ما دیگر از مرگ هراسی نداریم.)

 از این چه می‌فهمیم؟ این چه سکینه و وقار و طمأنینه‌ای است در دل ‏انسان؟ و از کجاست؟ ببینید چرا این آیه می‌گوید: (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کافَّةً) و چه تعبیر عالی‌ای به ‏کار برده است! چون بعد از ایمان، قدم در میدان سلم نهادن است.

 اما شرط دارد! یک شرط هم بیشتر ندارد، این‌که ‏واقعاً تسلیم حق باشیم. مشکل بزرگ همین جاست، فرق بین گفتن و واقعیّات. صحنه‌های روزانه ی زندگی ما تا چه ‏حدّ نشان می‌دهد که تسلیم حقّ هستیم؟ خودمان را آزمایش کنیم، امتحان کنیم، ببینیم چه جور هستیم؟ آیا به راستی ‏تسلیم حق هستیم؟ انسان با اسلام واقعی به سامانِ واقعی در زندگی می‌رسد، جامعه هم همین طور.‏

امشب که مشغول صحبت برای شما هستم، به مناسبت تجربه‌های تلخی که از خودمانی‌ها و خودمان دارم لمس ‏می‌کنم و این آیه ی کریمه را درک می‌کنم، مطلب برایم واضح است. نسبت به آن، یک حالت یافتن و یقین دارم و آن ‏این که: در میدان‌های عمل، همین عمل‌های معمولی، یعنی همین جهاد روزانه، مرتباً نشان می‌دهیم و نشان داده‌ایم که ‏تسلیم حق نیستیم، پا روی حق می‌گذاریم. به همین دلیل نابسامانی‌هایی که در زندگی‌مان وجود دارد ناشی از این ‏است که تسلیم حق نیستیم و بدتر این‌که این مطلب را هم قبول نداریم و منکر آن هستیم

شهید  دکتر بهشتی

https://telegram.me/sho_nisht


۰ نظر ۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۰:۴۱

دوشنبه 12 مرداد با یکی  از دوستان رفتم سفید کوه،ظهر  که برگشتیم، جلوه مسجد  روستا، صدا و سیما آمده بود در باره ی انتقال زباله ساری به گوی چاله و. چیزهای دیگر گزارش تصویری تهیه کند . 

ازمن که پرسید ند. گفتم:"قرار بود شش ماه این کار صورت بگیرد، اما الان 11 سال شد

مسئولان چهار دانگه باید  نگذارند زباله های شهرتان ساری را 120کیلومتر بیاورند  و بر سر مردم محروم و ولایت مدار و شهید پرور پشت کوه هوار  کنند،! 

 حق مردم پشت  کوه  زباله،  شیرابه و تعفن  نیست

مردم ساری نگذارند  میلیارد ها تومان  از بودجه شهرشان از جیبشان  به جای استفاده در عمران ساری صرف انتقال زباله  شود

نمایندگی محترم شهر ساری و شهردار ساری لطف کنن به مردم ساری بفرمایید با پولی که صرف انتقال  یازده  ساله زباله شده َچند تا زباله سوز  می شد ساخت  و ساخته نشد؟! 

و چند ده طرح بزرگ عمرانی و رفاهی می شد  برای مردم ساری  ساخت...  که ساخته نشد؟! و همه هدر رفت و چرا؟!! 

....... 




۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۲
اگر یادتان نرفته باشد  فکر کنم درماه رمضان تابستان سال قبل در باره ی زباله های رها شده در روستا  همین جا نوشته بودم و لزوم جمع آوری و نشستی که با حضور بخش دار محترم با حضور دهیار محترم و برخی از اهالی محترم  اتفاق افتاده بود
یکی در باره آب اشامیدنی تمام وقت روستا که  بعد از آن پیامک آمده بود که بیاید و انشعاب بخرید با نصب کنتور این اتفاق می افتد.... که اگر لازم شد یک وقتی در این باره می نویسم
و دیگر در باره جمع آوری زباله روستا و نصب سطل های زباله
که این دومی به همت دهدار محترم  و پرداخت خود یاری مردم انجام شد... کار خوبی که باید خیلی زود تر انجام می شد ولی انجام شد که از تلاش دهیار محترم متشکرم....
هم چنین شاهد بودم که دوستان به موقع زباله ها را جمع آوری می کند که بازهم تشکر می شود
فقط یک پیشنهاد که در اصل هم قرار شده بود که زباله های جمع اوری شده به محل دپو زباله حمل  شود که نمی دانم چرا این کار انجام نمی شود ... چون سوزاندن زباله در کنار جاده  و دود ناشی از آن  سبب مشکلات زیست محیطی بدی می شود
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۶

کوچه محل رفت و آمد باید روشن باشد یا نه؟ خیابان چی؟!

این خواسته زیادی است از کسانی که  مسئولیتی در خدمات رسانی به شهر یا روستا دارند؟ وظیفه خدمات رسانی را انجام دهند؟

( فعلا این جا نمی خواهم به استناد قانون شورا های اسلامی شهر و روستا استناد کنم ، چون توضیح واضحات است....)

نزدیک به یک ماه بود که لامپ سر کوچه ( خیابان) سوخته بود، زنگ زدم اداره برق کیاسر..... که باشه می آییم.... دهیاری ها باید لامپ فراهم کند..... ما لامپ نداریم؟!! چشم

- گفتم صبوری کنم.... می آیند ....نیامدند!!! به قولی عزیزی که  نوشته بود فلانی( من) گاهی آن حرارتی که در قیام جدش در کربلا بود در او هم بروز می کند... !!گفتیم این دفعه صبر کنیم ... درست می شود.... حرارت نمی خواهد..!!

آخر اوقاتم تلخ شد و زنگ زدم که اگر نمی  آید ، من بیایم!!! فکر کردند دارم شوخی می کنم.... بلند شدم رفتم ادارشان......

مگر حرف حساب جواب دارد ؟ گفتند : فردا حتمن می آییم.....

برگشتم به خانواده گفتم : تمام شد... فردا می  آیند... زنگ زدم به دهیارمحترم که لامپ داری ... رفتم گرفتم ... آمدم خانه.... دیدم خانواده می گوید : یک  اتفاقی افتاده . گفتم چه اتفاقی : گفت فردا که گفتند می ایند الکی گفتن...!!

گفتم : چرا

گفت : فردا جمعه است، ظاهرا پیچوندنت!!

راست می گفت: یک کمی دلخور و عصبانی شدم  و گفتم اگر نیایند... شنبه دوباره می روم کیاسر ، نه ساری.... تا بینم این کار ها چیه؟!


ساعت 9 صبح جمعه دیدم زنگ حیاط را می زند... مامور اداره برق آمد .

 لامپی که از  دهیار محترم گرفته بودم مناسب سر پیچ نبود و رفتم یک لامپ خریدم.... لامپ را وصل کرد و رفت....

از مامور وظیفه شناس اداره برق کیاسر ممنونم





۰ نظر ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۴

رفته بودم تلمادره از نجاری چوب بخرم ،  دیدم لوله آب نجار محترم ترکیده،  آب  می رود آسمان از شدت فشار،  ودو نفری خیلی تلاش کردیم و آب را یک جوری بند آوریم.... 

می رسیم  روستای خودمان  آب آشامیدنی  قطع است.   روزی یکی دو سه ساعت می  آید،  بی حال و کم فشار که حتا نمی شود یک تانک 200 لیتری  را در ارتفاع 2 متری  پر کرد... 

پس  همه ی این داستان کنتور- 270 هزار تومان بابت انشعاب و کنتور آب روستایی،  یعنی  همان داستان قدیمی روزی چند ساعت آب+کاهش فشار

هورا و دست بلند.....

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۵
من ده سال مداوم در روستای محل تولدم  زندگی کردم و نزدیک به چهل سال را در  هفت یا هشت شهر ایران  زندگی کردم و گاهی در هفته و ماه به روستای محل تولد رفتم

جز یک شهر شمالی که وضعییت خیلی خوبی در خدمات رسانی نداشت بقیه شهر ها از شمال و جنوب و مرکز  ایران مشکل چندانی نبود. یعنی اصلا مشکل نبود و نیست

من نمی فهمم که چرا اگر کسی خواست در یک روستا زندگی کند ولو چند روز در هفته یا چند روز ماه و....  گفته می شود فلان امکان روستایی داده نمی شود...!!!

مگر روستاییان که چند روز به شهر می آیند به آن ها گفته می شود که نان به شما تعلق نمی گیرد چون سهمیه ساکنان شهر است و  تو ساکن روستایی ؟!!!و یا در شهر ها از کسی کارت شناسایی دریافت می کنند که  تو مال کدام استانی .... یا نفس سکونت کافی است که شما از اکثر امکان یک شهر به جر موارد نادر برخوردار باشید؟

 من معنی این حرف های من درد اوردی غیر قانونی  را نمی فهمم! هر که فهمید مارا هم روشن کند، خدای خیرش دهاد

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۴