روستای ارا

مطالبی در باره ی ارا

روستای ارا

مطالبی در باره ی ارا

روستای ارا
درباره : تک نگاری ایالت فلورین! موقعیت: روستای ارا یکی از روستاهای کوهستانی وخوش آب وهوای بخش چهار دانگه ی ساری است. این روستا در 105 کیلومتری شهرستان ساری ودر35کیلومتری کیاسر (مرکز بخش چهار دانگه) و81کیلو متری دامغان و95کیلومتری سمنان واقع شده است آب وهوای آن در زمستان سرد ودر تابستان معتدل است این روستا به دو بـخش (جنگلی،کوهستانی) تقـسیم می شود.نام این روستا در اغلب نقشه های جغرافیایی نـیامده است؟! اکثر راه های متصل به این روستا ( چه از ساری ، چه از دامغان وچه از سمنان)جز چند کیلومترآسفالت است جمعیت ،زبان وشغل: این روستابیش از200خانوار جـمعّیت دارد که حدود 100 خانوار در روسـتای اراء ساکن هستند وبقیه در شهر های سمنان،ساری،دامغان،قم و تهران وشهرهای دیگر زنـدگی می کنند،مـردم این روسـتا دارای مذهب شـیعه هستند،زبان مردم این روستا محلی مازندرانی(طبری)است .کار اصلی مردم این روستا کشاورزی و دامپروری است معادن :در این روستا معادن مختلفی وجود دارد که از قدیم الایام از آن بهره برداری می شد مثل ،زغال سنگ و فلورین،. . . که بعضی ها به شوخی و به خاطر نیامدن نام این روستا در نقشه های جغرافیا وبه خاطر معدن فلـورین،به این روسـتا ایالت فلورین می گویند!. استفاده از محتوای این وبلاک با ذکر منبع بلامانع است.
پیام های کوتاه
  • ۵ بهمن ۹۱ , ۱۷:۰۰
    کو؟
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

۱۹۷ مطلب توسط «سیدظهیر قادری» ثبت شده است

       خانواده ی داماد باهماهنگی خانواده عروس مراسم عروسی را برپا می کنند. اغلب مراسم عروسی در فصل تابستان برگزار می شودچون در فصل تابستان همه ی ارائی ها می توانند از شهرهای مختلف به روستا باز گردند ودر مجلس عروسی شرکت کنندوهم دامداران در فصل تابستان می توانند دام های خود را بفروشندو هزینه های عروسی رافراهم کنند.در روزگاران قدیم مجلس عروسی در هفت روزانجام می شد
  
 روز اول: مخصوص هیزم کشی بودکه عده ای به جنگل می رفتند و برای پـخت غـذای عروسی هیـزم می آوردند هـرکـس زودترهیزم را  می آوردبه عنوان نفر برتر به او هدایایی چون جوراب و دستمال می دادند

 روز دوم: روزخیاطی بود.دراین روزخیاط به خانه ی داماد می رفت تا لباس ها را بدوزد ومردم هم برای مبارک باد به خانه ی داماد می رفتند.وضمن خوردن شیرینی و چای هدایایی هم به عنوان لباس سری به خیاط       می دادند وخیاط هم وقتی فامیل های اصلی می آمدند ناز می کرد که قیچی ما نمی بردو فامیل های داماد پولی به همین سبب به خیاط می دادند.

 روز سوم: روز نان پزان بود.عده ای از زنان محل درخانه ی دامادجمع می شدند ونان مجلس که عموماً لواش است را می پختند.             

  روز چهارم: در حالی که گوسفندهارا رنگ زده اند  وارد ده می کردند. بعداز روزچهارم مراسم عروسی شروع می شود .

 

۰ نظر ۰۵ تیر ۸۳ ، ۱۹:۰۵

    مراسم شب پایانی در داماد خیل(خانه ی داماد) با صرف شام مهمانان آغاز می شود پس از شام در حود ساعت 23 مراسم حنا بندان آغاز می شود در یک فضای باز در حالی که اکثر ارای ها حضور دارند ابتدا دست داماد را حنا می بندند ویعد از چند دقیقه دست او را می شویند وسپس هر کسی هدیه اصلی خود را به داماد اهدا می کند و یکی از اهالی هدایا را می گیرد وبا صدای بلند نا م دهنده ی پول و مبلغ آن را با صدای بلند وجمله ای با مسما همانند مراسم سر تراشی اعلام می کند. وسرانجام کل مبلغ پول جمع شده را با جمله ی :(مثلا پانصد هزار تومان خدا مبارک کند ان شاالله )اعلام می کند و معمولا در همین هنگام زنان به نشانه ی شادی شواش(هلهله) می کنند.وبه این ترتیب مراسم خانه ی داماد پایان می یابد.ومرد ها به خانه ی خود می روند زنان پس از مراسم به خانه ی عروس می روند ومنتظر می شوند تا بستگان داماد به خانه ی عروس بروند واز پدر یا بزرگ تر او اجازه ی بر دن عروس رابگیرند وپس از اجازه ی خانواده ی عروس، عروس را به خانه داماد می برند…...


۰ نظر ۰۵ تیر ۸۳ ، ۱۹:۰۵

  مراسم بعد از ظهر پس از خوردن ناهار با سر تراشی(اصلاح نمادین سر داماد) ادامه می یابد مراسم سر تراشی در یک فضای وسـیع وباز انـجام می شود وپس از اصـلاح اندکی از موی دامـاد بوسیله سلمانی محل حاضـران هر کدام پولی را به عنوا ن سرتراشی به داماد می دهند( معمولاً نصف پولی است که در مرسم حنا بندان شب به داماد می دهند) ویک نفراز اهالی روستا با صدای بلند نام دهنده ی پول ومبلغ آن را با یک جمله ی با مسما اعلام می کند مثلاً اگر دهـنده ی هدیه پسری مجرد به نام علی باشد گیرنده ی پول می گوید علی آقا داماد بووه(بشود) 1000تـومان واگر همین فرد متاهل باشد وصـاحب پسـر ی هم باشد می گوید:علی آ ‏قا پسررداماد هاکنه(کند) 1000تومان .واگر متاهل وصـاحب پسر نباشد می گویـد: علـی آ ‏قا پسرپی یر بوه(صاحب پسر)شود1000تومان.پس از مراسـم سر تراشی داماد را با شادی وهـلهـله به حـمام ده می برند وپـس از حـمام وپوشیدن لباس دامادی ، داماد را به همان محـل وسیـع وباز قبلی می آورند .داماد وساق دوش های او (داماد پیرها) بر روی صندلی می نشیند ومردم ده و وابستگان دامـاد در مجـمع (سینی های بزرگ) می آورندکه در آن  بشفاب هـای گونـاگون پر از مـیوه وشیرینی وجودارد.وآن مجمومه ها را به ردیف در جلوی داماد می چیند پس آجل ها را یک جا می کنند وبین حاضران تقسیم می کنندپس از تقسیم میوه وآجیل مراسم عمومی روزداماد موقتاً پایان می یابد.غروب همین روز، - در حالی که یکی از نزدیکان عروس یک سینی بزرگ را که در آن لباس عروس وآینه است برسر گرفته وجلوی عروس حرکت می کند ودوساق دوش عروس که یکی به انتخاب خانواده دامادودیگری به انتـخاب خـانواده عروس اورا همراهی می کنند عروس را به حمام می برند که به آنها عاروس مار می گویندوبقیه زنان ودختران به دنبال آنان ودر حالی که اشعاری را می خوانند به سوی حمام می روندوناگفته نماند که بعضی از مردان فامیل هم درجلو عـروس حرکت می کنند وهر وقت که عروس به پل یا سنگ بزرگی رسید ساق دوش های عروس، عروس راازحرکت باز می دارند تایکی از بـستگان داماد بیایید وپول را که به عنوان پل سری معروف است بدهد خلاصـه وقتی به حمام رسیدند عروس به حمام می رود وبقیه جمعیت درسر حمام به هـلهله وشادی می پردازندو(یار گله کانه )می خوانندپس از خـروج عـروس ازحـمام گوسفندی را قربانی می کنند وداماد قبل از رسیدن عروس به خانه خود ،می آید وبر سرعروس شاه باش پول ونقل  می ریزد.و وقتی عروس به خانه رسیدبا چای وشیرینی از مهیمانان پذیرایی می کنند شب سینی که در آن آب وآینه وشانه وقیچی است می آورندوعروس را آرایش می کنند که به چتر سری معروف است؛وهرکس هدیه ی خود را به عروس می دهد که هدیه معمولا پول است که معمولا نصف پولی است که در مراسم حنا بندان به عروس می دهند وشخصی که پول را می گیرداسم طرف را می خواندو به شکلی از او تشکر می کنند مثل مراسم سرتراشی دامادوبعد به پایکوبی وشادی مشغول می شوند وپس از صرف شام نیز خانواده داماد برای عروس حنا می آورند که به آ ن حنا بندان می گویندواین هم به مانند مراسم چتر سری است یعنی پس از این که دست عروس را حنا کردندیک نفر وسط می نشیندوباز بستگان ودوستان یک مبلغ دلخواهی را تقدیم عروس می کنند وشخص جمع کننده پول با گفتن فلانی پسرش را داماد کند یا  اگر پسر ندارد با گفتن پسر مار شوی ایشاالله از ایشان تشکر می نماید

۰ نظر ۰۵ تیر ۸۳ ، ۱۹:۰۵

             موقعیت: روستای ارا یکی از روستاهای کوهستانی وخوش آب وهوای بخش چهار دانگه ی ساری است. این روستا در 105 کیلومتری شهرستان ساری ودر35کیلومتری کیاسر (مرکز بخش چهار دانگه) و81کیلو متری دامغان و95کیلومتری سمنان واقع شده است آب وهوای آن در زمستان سرد ودر تابستان معتدل است این روستا به دو بـخش (جنگلی،کوهستانی) تقـسیم  می شود.نام این روستا در اغلب نقشه های جغرافیایی نـیامده است؟! اکثر راه های متصل به این روستا ( چه از ساری ، چه از دامغان وچه از سمنان)جز چند کیلومترآسفالت است

          جمعیت ،زبان وشغل: این روستابیش از200خانوار جـمعّیت دارد که حدود 100 خانوار در روسـتای اراء ساکن هستند وبقیه در شهر های   سمنان،ساری،دامغان،قم و تهران وشهرهای دیگر زنـدگی می کنند،مـردم این روسـتا دارای مذهب شـیعه هستند،زبان مردم این روستا محلی مازندرانی(طبری)است .کار اصلی مردم این روستا کشاورزی و دامپروری است
   
  معادن :در این روستا معادن مختلفی وجود دارد که از قدیم الایام از آن بهره برداری می شد مثل ،زغال سنگ و فلورین،. . . که بعضی ها به شوخی و به خاطر نیامدن نام این روستا در نقشه های جغرافیا وبه خاطر معدن فلـورین،به این روسـتا ایالت فلورین می گویند!.
                                                           

۰ نظر ۰۵ تیر ۸۳ ، ۱۸:۰۵

دیروزکه به اتفاق اخوی ها رفته بودم ارا چشمم به آلاله های زیبا خورد ،از دیدن آن ها بسیار مسرور شدم ؛

۰ نظر ۰۷ فروردين ۸۳ ، ۱۷:۰۷

 

به تابستان، تو َمستان می ز َمستان      ُبتا  ِبستان ز َمستان می  زمستان

 ---------------------------------------------------------------------------------

  مر جان لب لعل تو مر  جان مرا قوت     یا قوت نهم نام لب لعل تو یا  قوت

 قربان وفا  تم به وفاتم گذری کن           تا  بوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت

------------------------------------------------------

۰ نظر ۱۳ بهمن ۸۲ ، ۰۷:۱۳

   شادی حقیقی مال بچه هاست بدون ریا بدون نیرنگ    «افلاطون‌»

  حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است   « چارلی چاپلین»

 این شادی است که باید دنبالش بگردیم غم ها خودشان مارا پیدا خواهند کرد.«جک لندن»

 بزرگ ترین شادی تولد است وبزرگ ترین غم مرگ    « فاست»

 شادی در زندگی  مخفی است همانگونه که بو در برگ گل مخفی است    «ظهیر»

 

 

۰ نظر ۱۳ بهمن ۸۲ ، ۰۷:۱۳

  شاو، نویسنده ی بزرگ انگلیس گفته است :اگر انسانی  حیوانی  نظیرشیری را بکشد ، به او لقب شجاعت می دهند در حالی که اگر شیری انسانی را بکشد به اولقب وحشی می دهند. حال مقایسه کنید تفاوت وحشی وشجاع را در فرهنگ انسانی!

 

۰ نظر ۱۳ بهمن ۸۲ ، ۰۷:۱۳

  بایزد بسطامی از بازار می گذشت .کسی تعدادی گنچشک را داخل روغن سرخ می کرد.با یزید به گنچشک های داخل روغن اشاره کرد وگفت: کیش! گنچشک ها زنده شدند وپرواز کردند عده ای دور او جمع شدند  وبا شگفتی از کار او سخن می گفتند.بایزید از تعریف های شان ناراحت شد وکنار خیابان پیشاب کرد.همان عده ناراحت شدند وگفتند :ای بابا این که دیوانه است! و او را رها کردند..مریدان گفتند:ای شیخ چرا چنین کردی  ونگذاشتی مریدان تو زیاد شوند.گفت:مریدانی که با یک کیش بیایند با یک جیش بروند ارزش ندارد انسان وقت خود را به خاطرشان تلف کند.

 

۰ نظر ۱۳ بهمن ۸۲ ، ۰۷:۱۳

سلام خدا

مرا می شناسی

بنده ام

پرورده ی نعمت

سرشته ی عشق

فرشته ی هستی

تشنه ی مهر

نمک خورده ی خوان بی دریغ

آفریده  ی تو

خوبم؟ یا بد؟

نمی دانم

زحمت نمی دهم

سخن کوتاه

آمده ام سلام کنم

سلام خدا!

 : سید ظهیر قادری  آذر۸۲ 

 

۰ نظر ۰۷ آبان ۸۲ ، ۱۵:۰۷