علاوه بر نخوردن و نیاشامیدن
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ،ﺍﺯ ﺩﺭوغ
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ،ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ،ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ ،از کینه...
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
علاوه بر نخوردن و نیاشامیدن
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ،ﺍﺯ ﺩﺭوغ
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ،ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ،ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ ،از کینه...
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
وقتی دنیا را آفرید.
ماهی فریاد میزند: "ای خدا مرا کور نکن؛ نگذار وارد تور شوم."
ماهیگیر داد میزند: "خدایا ماهی را کور کن؛ وادارش کن وارد تور شود."
خدا به کدامش گوش کند؟
گاهی حرف ماهی را گوش میکند و گاهی حرف ماهیگیر را و این جوریست که دنیا میچرخد!
نیکوس_کازانتزاکیس
https://t.me/shonisht2
#آگاهی
یک عذرخواهی واقعی 3 بخش دارد.
1– متأسفم!
2– تقصیر من بود!
3– برای جبرانش چه کاری می توانم انجام دهم؟
اغلب ما بخش سوم را فراموش می کنیم!
نوشته
ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪﻡ، ﻣﺴﯿﺮﻡ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ .
ﺍﺻﻼ ﺑﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﭘﻮﻝ ﻫﻢ
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﺍﻣﺎ ﻭﺳﻂ ﺭﺍﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺟﯿﺐ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﻠﻮﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ
ﭘﻮﻝ ﻧﺒﻮﺩ !…
ﺟﯿﺐ ﭼﭗ ﻧﺒﻮﺩ … ﺟﯿﺐ ﭘﯿﺮﻫﻨﻢ !
ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ … ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺘﻤﺎ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﻤﻪ !
ﺍﻣﺎ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﻧﺒﻮﺩ …
ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻃﯽ ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺑﻪ
ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ ؟!!
ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻻﻥ ﻓﺮﺽ ﮐﻦ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺮﺍﺵ
ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ !!!…
ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﻋﺘﺶ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺪﯼ ﺑﺎﺷﯽ ، ﻣﯽ ﺭﺳﻮﻧﻤﺖ …
پروردگارا!
در این روز های آخر سال، باز امسال هم مثل هر سال دیگر ﻣﺴﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻃﯽ ﮐﺮﺩیم ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭیم
ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐنیم ، ﻣﯽ بینیم ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭیم، ﺧﺎلی ﺧﺎﻟﯽ …
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺭﺳﻮﻧﯽ به مقصد؛ توشه ای نداریم.
یا ارحم الراحمین🙏
چقدر وقتی تلگرام در آمده بود،یکی از دوستان بهش فحش داده بود و هنوز هم می دهد، خوب بدهد، شبکه اجتماعی هر چه بد باشد؛ می شود از آن خوب هم استفاده کرد، یکی از فایده های شبکه اجتماعی، همین جمع شدن و تبادل فکر و نظر است.به منظور رفع مشکلات ؛ این کم نیست!
نشانی هم اندیشی مردم چهار دانگه
برای جلوگیری از ورود زباله شهرستان ساری به بخش چهاردانگه با تصمیمات قانونی
لینک گروه :
https://telegram.me/joinchat/Ccw9VUF0JPol7Ime1RWRAQ
و اما زباله
در قدیم می گفتند: که هر که از پل بگذرد خندان بود، "پل" نبود ، "پول "بود ... چون از پول می گذشتند و آن را در اختیار محتاجان قرار می دادند وسعت روح می یافتند و مسرور می شدند
اما ظاهرا در روزگار ما هر که از" پول" بگذرد گریان بود...
این داستان حمل زباله به طول 120 کیلومتر از ساری تا چهاردانگه و پشت کوه.... خلاصه اش همین است.....از پول نمی گذرند تا خوشحال باشند...
(رئیس شورای شهر ساری گفته) ما نیز تمایلی به هزینه ۱۲ میلیاردی بابت حمل و نقل سالانهی زباله نداریم و این مبلغ برای ما بسیار زیان آور است.http://www.4dangehnews.ir
گرفتتید 12/000/000/000 تومان صرف حمل زباله به چهار دانگه می شود
پی نوشت: روز پنج شنبه هفته قبل در مسیرم به شهر یکی از چوپان هایی را که آغلش در نردیکی دفن زباله است، سوار کردم، می گفت : ، زباله ها اذیتمان می کند،چاره ای نداریم.... چیز های مختلفی گفت اما یک مطلبش خیلی درد آور بو د که وقتی اولین بار زباله را آوردند و ما اعتراض کردیم ... کی و کی محلمان گفتند شما که سالی یک بزغاله به ما نمی دهید .... بگذارید زباله بیاورند تا ما یک پولی بگیریم برای خودمان و روستا ....
......
ملا نصرالدین خدا بیامرز، یک شعری در مدح حاکمی سرود و برد در پیش حاکم، تاثیر گذار خواند، حاکم خیلی خوش آمد.
گفت :فورا به ملا 50 سکه طلا ناب بدهید،! ملا خیلی خوشحال شد، اما به او ندادند
با خودش گفت: :لابد بعد از مجلس می دهند! ، ندادند! یک هفته دیگر می دهند! نداند! یک ماه دیگر ندادند! یک سال دیگر؛ ندادند!
حوصله اش سر رفت، و رفت پیش حاکم شکایت که مرد حساب، سکه ها چی شد؛؟!
حاکم با لبخند ملیح پاسخ داد:کدام سکه؟!
ملا گفت:شعر خواندم خوششت آمده بود،گفتی 50سکه بدهند.
حاکم یادش رفته بود؛ یادش آمد؛ اما هر چه فکر کرد؛ دید 50 سکه زیاده، اصلا چرا سکه بدهد؟! برگشت و گفت:آهان! تو شعر خواندی و من خوشم آمد؛ من هم یک چیزی گفتم تورا خوش آید؟!
خب ا حالا این تیتر خبری سایت جهار دانگه نیوز را ببینید
این حرف رییس شورای شهر ساری آقای شمشیر بند است است اتفاقا او از مردمان پشت کوه است و شرعا و قانونا بیشترین مسئولیت این قضیه حمل زباله با اوست که ریاست شورا را دارد به صد تا دلیل که اندکی از آن را می گویم
1-سالانه بیش 12 میلیارد تومان به گفته خود او فقط بابت حمل زباله به شهر وندان ساری زیان وارد می شودکه با این پول که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از مردم ساری اخذ می شود که باید جهت توسعه امکانات و زیر ساخت های ساری خرج شود دارد درراه حمل زباله به 120 کیلومتر آن طرف هدر می رود
2-سالانه ده ها نفر بابت ریزش شیرابه های زباله حمل شده توسط کامیون ها به طور غیر عمدی در مسیر جاده می ریزد ؛ چون با اندک بارندگی حاده لیز می شود و ده ها نفر در این مسیر دچار مصدومیت شده اند و خسارت دیدند و می بیند...
3-برخی افراد در روستای رییس شورای شهر ساری " ولوله" بیش ترین نقش را در ایجاد این فاجعه بهداشتی خسارت بار داشته اند؛ آنان دلیل واگذاری زمین گوی چاله برای دپوی زباله ساری و هم بیش ترین خسارت را دیده اند یعنی از هم روستایی او مرحوم غضنفر شمشیربند در شیرابه غرق شد و به رحمت خدا رفت که هیچ کس نمی تواند تصور غرق شدن چوپان زحمت کشی در زباله و نابود شدنش را تصور کند، خدایش بیامرزد.
حالا لطف کرده آمده و گفته:من منتقدم.....!!!
برادر، تو منتقد نیستی تو مسئولی،مسئول! گفتن این که" "آنچه که نبود گوش شنوا بود..." "نگران معضل زباله و عواقب زیستمحیطی" هستم چه قایده ای دارد؟ .....مسئول همانند پزشک است، وظیفه اش این نیست که چیزی بگوید که کسی را خوش آید، یا با بقیه افراد هم نوایی کند... وظیفه اش درمان است... . واگر درمان نکند باید در نزد خدا پاسخ گو باشد! به قول سعدی علیه الرحمه
ای که دستت میرسد کاری بکن.
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
http://era111.blog.ir
منhttp://www.4dangehnews.ir/1395/09/17/بنده-هم-از-منتقدین-انتقال-زباله-به-چهار/
تسلیم حق👌
شیخ مفید سخن معروفی را در ارشاد از علی اکبر(ع) نقل میکند که ایشان میگوید: در راه میرفتیم، پدرم را روی اسب چُرتی گرفت، ناگهان دیدم ایشان از خواب پرید و فرمود: (إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) ، حدس زدم که باید در خواب چیزی دیده باشد. پرسیدم: پدر جان چه شده است؟ فرمود: دیدم کسی میگوید: این گروه حرکت میکند و مرگ به استقبالشان میآید. انعکاس این سخن در این جوان چیست؟
میگوید به پدرم گفتم: ای پدر «السنا إلی الحق؟»؛ (مگر ما بر حق نیستیم؟) فرمود: چرا، گفتم خوب پس وقتی بر حقّ و در مسیر حقّ هستیم، دیگر جای هیچگونه نگرانی نیست. «اذا لا یبالک الموت»؛ (ما دیگر از مرگ هراسی نداریم.)
از این چه میفهمیم؟ این چه سکینه و وقار و طمأنینهای است در دل انسان؟ و از کجاست؟ ببینید چرا این آیه میگوید: (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کافَّةً) و چه تعبیر عالیای به کار برده است! چون بعد از ایمان، قدم در میدان سلم نهادن است.
اما شرط دارد! یک شرط هم بیشتر ندارد، اینکه واقعاً تسلیم حق باشیم. مشکل بزرگ همین جاست، فرق بین گفتن و واقعیّات. صحنههای روزانه ی زندگی ما تا چه حدّ نشان میدهد که تسلیم حقّ هستیم؟ خودمان را آزمایش کنیم، امتحان کنیم، ببینیم چه جور هستیم؟ آیا به راستی تسلیم حق هستیم؟ انسان با اسلام واقعی به سامانِ واقعی در زندگی میرسد، جامعه هم همین طور.
امشب که مشغول صحبت برای شما هستم، به مناسبت تجربههای تلخی که از خودمانیها و خودمان دارم لمس میکنم و این آیه ی کریمه را درک میکنم، مطلب برایم واضح است. نسبت به آن، یک حالت یافتن و یقین دارم و آن این که: در میدانهای عمل، همین عملهای معمولی، یعنی همین جهاد روزانه، مرتباً نشان میدهیم و نشان دادهایم که تسلیم حق نیستیم، پا روی حق میگذاریم. به همین دلیل نابسامانیهایی که در زندگیمان وجود دارد ناشی از این است که تسلیم حق نیستیم و بدتر اینکه این مطلب را هم قبول نداریم و منکر آن هستیم
شهید دکتر بهشتی