28تیر 93 من هم دیگر کاری ندارم !! با خودم می گویم وقتی خیلی ها در ارا بی خیال اند و با سختی اب را تامین می کند و باز پیگری نیستند، تو مگر چقدر آب می خواهی که....... وقتی زباله گرداگرد روستا را گرفته و کسی حرف نمی زندو توی که زباله های خانه ات را می گذاری داخل ماشین و می بری در محل دفن زباله گویچاله ...... وقتی روستا غرق در تاریکی می شود و کسی حرف نمی زند و توی که برای روشنایی کوچه ات و فلان خیابان و باید خودت بروی فتوسل و چه وچه بخری تا..... تویی که ...... بی خیال شو ! یک روز و نصف این گونه بودم! بی خیال و غمگین از این وضعیت نا مناسب ارا....!! عدم آب شرب سالم! پراکنده شدن زباله در تمام روستا! ووووووو......
29تیر 93
کلام حق را می گشایم :راهگشایم می شود:«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ؛ (انفال (8) آیه 22)
دوباره پیگیری می کنم ، و پیگیری ... کسی در دسترس نیست ... برای چند نفر پیغام می گذارم..... داشتم برای افطاری شب 23 در تکیه کار می کردم که بخشدار محترم زنگ می زند ، پیغام را گرفته است، قول می دهد که تا فردا 30/تیر 93 مشکل پیش امده را حل کند ..... چند نفری که این جا نشسته اند ... وقتی گفت و گو را می شنوند..... پرس و جو می کند .... برایشان توضیح می دهد که قرار است فردا آب دوباره وصل شود و مشل حل می شود.....هرچند خوشحال می شوند... اما نا امیدند و می گویند درست نمی شود!؟
30 تیر آب دوباره وصل شده است..... .
31 تیر 93 من الان از ده برگشتم به شهر..... پهن تاب سرکوچمان را باد خراب کرده است و شب خیابان اطرافش تاریک است ، چندین بار به دهیار گفتم، می گوید مهره می خواهد بروید از شهر بخرید! آمده ام بخرم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!